سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

88/6/20
3:24 ع

شاعری بزرگ اما مظلوم(نگاهی به زندگی وشعر نیر تبریزی)/قسمت اول
در میان دانشمندان و علما،گاه کسانی هستند که در شعر و شاعری نیز مرتبه ای والا می یابند.اما سایه گستری وجهه ی علمی و دینی شان موجب پنهان ماندن وجه شاعری شان می شود.میرزا محمد تقی حجت الاسلام متخلص به "نیر"از جمله ی این شخصیت هاست؛فقیه،فیلسوف و عارفی که علاوه بر مقام والای دینی و اشتهاری که به سبب شخصیت عرفانی خود در تاریخ عرفان شیعی دارد ،آثاری برجسته نیز در حوزه ی شعر از خود بر جای گذاشته است.برجستگی این آثار ادبی به حدی ست که در مقام یک مطالعه ادبی- به دلایلی که ذکر خواهد شد- ما را متقاعد می کند که وی را در زمره ی بزرگ ترین شاعران نه تنها عصر قاجاری که عصر بازگشت ادبی قرار دهیم و با تاسف از خود بپرسیم که چرا نام شاعری چون او –بدین شیرین سخنی- کمتر در محافل ادبی شنیده می شود؟
"میرزا محمد تقی حجت الاسلام" متخلص به "نیر" در سال 1248قمری(1213شمسی-1834میلادی) در دارالسلطنه ی تبریز(1) به دنیا آمد. پدرش فقیه و فیلسوف نامدار "ملا محمد مامقانی"رییس علمای شیخی بود.همو که در جلسه ی معروف علمای آذربایجان با "سید علی محمد باب" که با تدبیر امیر کبیر در حضور ناصرالدین میرزای ولیعهد در تبریز برگزارشد حضور داشت و از نقش آفرینان  مناظره ا ی بود که به افشای چهره ی باب و در نهایت انابه و تضرع وی در حضور مردم انجامید و در نهایت از جمله مجتهدینی  بود که فتوای اعدام باب را صادر کرده و آتش خونریزی و فتنه ای را که این سید ناخلف "متوهم"و "پر مدعا"برافروخته بود خاموش کردند.
میرزا محمد تقی از   شانزده سالگی به مدت 5 سال در نزد پدر به تحصیل علوم دینی مشغول شد و پس از فوت وی در 22سالگی به نجف رفت و پس ازز رسیدن به درجه ی اجتهاد به تبریز باز گشت.با وجودی که همزمان با بازگشت وی برادر بزرگش مرجعیت دینی تبریز را بر عهده داشت با این حال امامت جماعت و نماز جمعه ی تبریز را بر عهده گرفت ؛که البته به دنبال درگذشت برادر مقام مرجعیت متوجه وی شد.نیر تبریزی از اعاظم علمای زمان خود بود و اعلمیت وی به عنوان فقیه و ادیب و عارفی که درعلوم غریبه صاحب کرامت است، او را از سایر مجتهدین زمانه ممتاز می کرد.در بزرگی مقام علمی او همین بس که عارف نامی  "سید علی قاضی تبریزی"(2)از جمله ی شاگردان وی بوده است. تصوبری از صفحه نخست چلپ اول آتشکده؛آفرینش را چو فتح الباب شد/نور احمد مهر عالمتاب شد
نیر علاوه بر مراتب علمی ،در زهد و تقوای شخصی نیز شهره ی خاص و عام بود.به نحوی که پرهیز گاری عجیب او از مظاهر دنیوی از او چهره ای آزاده و صاحب مناعت طبع رقم می زد.وی به شدت ساده زیست بود و از کوچک ترین تجمل و اشرافی گری پرهیز می کرد.به طوری که نقل است پس از مرگش به جز خانه ی مسکونی چیز دیگری نداشت و همین خانه نیز هزینه ی پرداخت وامی شد.
این فقیه شاعر علاوه بر این ها خط بسیار زیبایی هم داشت.به طوری که "ادیب الممالک فراهانی"در وصف خط وی چنین می سراید:
رقمت ناسخ ریحان خط لاله رخان
برشکسته خط طغرای صفاهانی را
وی در اواخر عمر که به فلجی دست راست مبتلا شده بود قلم به دست چپ گرفته و چنان می نوشت که گویند آثار دست چپ او از آثار دست راست قابل تشخیص نبود.
این بزرگ اندیشمند عصر قاجاری در روز جمعه دوازدهم ماه رمضان 1312هجری قمری(1277شمسی-1898میلادی) در تبریز درگذشت و بنا بر وصیت جنازه اش در نجف اشرف مدفون شد.
آثار نیر به قرار زیر است:
صحیفه الابرار،مفاتیح الغیب،لآلی منظومه،آتشکده،دیوان غزلیات،مثنوی در خوشاب،رساله ی علم الساعه،رساله لمح البصر،رساله ی نصرت الحق والفیه
شعر نیر
نیر به ترکی ،فارسی و عربی شعر گفته است.اما اگر بخواهیم زبان را کنار نهاده و شعر وی را از منظر ژانر شناسی بررسی کنیم او به طور کلی دو دسته اثر دارد:
1-آثاری که در مدح و مرثیه بخصوص مرثیه ی امام سوم(ع)سروده و در راس همه ی آن ها منظومه ی آتشکده قرار دارد.که فارسی ست و شرح واقعه ی عاشوراست در قالب مثنوی و به وزن مثنوی مولوی.این مثنوی بسیار اثر ارجمندی ست و جای تاسف دارد که چرا آنچنان که بایسته و شایسته است نقل محافل ادبی نیست.
گرچه شاعر در مثنوی آتشکده به دنبال روایت ماجرایی چون عاشوراست و به سبک مرثیه نویسان انتظار داریم که عنصر تصویر و خیال و یک دستی زبان کمرنگ باشد؛با این حال با اثری روبرو هستیم که در توصیف یک واقعه ی جدی ،هرگز از عناصر اصلی شعر فاصله نگرفته است.به طور مثال در توصیف صبح عاشورا در این مثنوی چنین آمده است:


چون سحرگه چهره ی صبح سپید
شد زپشت خیمه ی نیلی پدید
آسمان گفتی گریبان کرده چاک
در فراق آفتابی تابناک
خور(3)زمشرق سر برهنه شد برون
چون سر یحیی میان تشت خون
پس ندا آمد که ای خیل اله
هین برون تازید سوی رزمگاه
بر رکاب پایمردی پا زنید
خویش را مستانه بر دریا زنید
هین برون تازید ای مستان عشق
باده می جوشد به تاکستان عشق
جرعه ای زان باده ی بی غش زنید
خود سمندر وار بر آتش زنید
هین برون تازید ای شیران جنگ
عرصه را بر روبهان دارید تنگ
ایها االلب تشنگان آب میغ
آب حیوان می رود از جوی تیغ


خواندن همین چند بیت شاید شما را با بنده هم عقیده کرده باشد.تصویر پردازی های زیبایی که پیش روست ما را قانع می کند که با شاعری بزرگ روبرییم که شعر را قربانی مرثیه نکرده است. "گریبان چاک کردن" آسمان و "سربرهنه بیرون آمدن" خورشید و تشبیه آفتاب در سرخی فلق به "سر یحیی در تشت خون" حکایت از زیرکی شاعر دارد.شاعر به طور غیر مستقیم در حال تداعی اتفاقی است که در روز عاشورا خواهد افتاد.خصوصیت حافظانه ی تداعی و غیر مستقیم گویی همان چیزی است که در شعر مدرن نیز شاهد آن هستیم.در ضمن از همین چند بیت نیز می توان به "تشخص زبانی" شاعر پی برد.ترکیبی از زبان مثنوی نویسی مولوی و سعدی که با پس زمینه ای از سلاست و روان نویسی یک "ترک پارسی گوی"معجونی شیرین و دل چسب را در اختیار خواننده قرار می دهد."ترک تازی" های زبانی شاعر نیز آشکار است.آوردن حرف اضافه "به" قبل از کلمه ی "تاکستان" و یا استفاده از کلمه ی ندای  عربی "ایها"قبل از کلمه ی فارسی "لب تشنگان"از تهورات زبانی خاصی است که بیشتر "ترکان پارسی گوی" جسارت انجام آن را دارند.
و یا در توصیف شهادت حضرت ابوالفضل (ع)به چنین خیال آفرینی مست کننده ای دست می زند:


ناگهان "کافرنهاد"ی از کمین
کرد با تیغش جدا دست از یمین
گفت:هان ای دست رفتی؟...شاد رو!
خوش برستی از گرو...آزاد رو!
لیک از یک دست بر ناید صدا
باش کاید دست دیگر از قفا
لاابالی نیست دست افشانی ام
جعفر طیار را من ثانی ام
...
چون دو دست افتاده دید آن محتشم
گفت:دستا!رو که من بی تو خوشم
خصم اگر بردت زمن گو بازدار
مرغ دست آموز را با پر چه کار؟
شهپر طاووس اگر پرکنده شد
نام زیباییش زان پر زنده شد
اندر آن کویی که آن دلبر دروست
عاشق بی دست و پا دارند دوست
باز ده ای دست هین دستم به دست
تا به هم شوییم دست از هر چه هست


...(ادامه دارد)


پی نوشت:
1- تبریز ولیعهد نشین در آن روزگار ،هنوز زیر سایه ی تهران، پایتخت نوبنیاد قاجار قرار نگرفته بود و به سبب همتی که توسط عباس میرزا  ولیعهد لایق اما ناکام صورت گرفته بود از نظر اهمیت سیاسی و فرهنگی مرکزیت ایران را داشت.این مرکزیت البته با حضور ناصرالدین میرزا ی ولیعهد و به لطف کاردانی امیرکبیر شکوفا شد و در ماجرای مشروطه به اوج خود رسید و  تا پایان سلسله ی قاجار و آغاز سلسله "آذربایجان سوز" پهلوی همچنان ادامه داشت
2-سید علی قاضی تبریزی هم به نوبه ی خود شاگردان بزرگی را تربیت کرد که از آن جمله می توان به میرزا جواد ملکی تبریزی،علامه طباطبایی،آیت الله خویی،آیت الله دستغیب و آیت الله بهجت اشاره کرد
3-خورشید



ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ